بید مجنون

رقصان چون شاخه های بید در باد

بید مجنون

رقصان چون شاخه های بید در باد

بید مجنون
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

مرا در شعر معنی کن که می ماند و میمیرم
درون دفترم در بند نمی مانم ، نمی میرم


به بی روحی این دنیا به عشق خود تو معنی ده
درون واژگانم باش به سرمایش تو گرمی ده


به جیب خالیم بنگر ولی همراه قلبم باش
که روزی میرسد از او ، تو دارایی تمامم باش


بساز ویرانه هایم  را درون این خرابی ها
رفیقم و همدم و همراه میان این سیاهی ها

 

 

 

اینو باید ادامه میدادم ولی چند وقته تو نوتام داره خاک میخوره و نمیشه ادامه بدمش بیشتر حداقل الان ..

 

۰ نظر ۳۰ آبان ۰۲ ، ۰۱:۲۹
بید مجنون

زیاد تاریخها و مناسبت ها یادم نمیمونه ولی الان اتفاقی دیدم ۲۷ این ماه این وبلاگ یه ساله شده 😂 زمان همینقدر زود میگذره همه این حال و احوالات برام دو سال دیگه فرق دارن کی میدونه کجاس دو سال دیگه زندس یا نه اصلا ولی من دوست دارم برای بقیه آدم خوبی باشم و خاطره بدی نباشه ازم تو ذهنشون و توی مسیر تلاش برای رویاهام باشم همیشه هر طور که شده دویدن سینه خیز رفتن کشیدن خودم روی زمین هرچییی فقط روبه جلو باشم و امید داشته باشم . این برام مهمه ...

۰ نظر ۲۹ آبان ۰۲ ، ۱۴:۴۲
بید مجنون

چرا و چی میشه که آدم یهو انقدر میتونه حالش عوض بشه از خوب به بد عمدتا و خیلی هم کم از بد به خوب مثل دیروز من که یهو کلا خالی کردم و حس و حال هیچ کاری رو نداشتم شاید یه علتش آهنگایی بود که گوش میکردم دیروز و حالمو گرفتن یا با آدمایی که معاشرت کردم ، چند باری بحثای چرت و پرت بین بچه ها پیش میاد که واقعا احمقانس و حالمو میگیره به معنای واقعی کلمه بچه های خوبی داریم و با هم صمیمی هستیم ولی واقعا بغضی وقتا خیلی مسخره میشه سر چیزای الکی و خوب این برام قابل قبول نیست و جالبیش اینه وقتی چیزی میگم فکر میکنن فاز بزرگتری برداشتم الیته هستم ولی همیشه با همه کسایی که دورمن صمیمی میشم تا فضامون دوستانه باشه و پیش هم معذب نباشیم که یسری خوبیا داره و یسری بدی ها که بدیش اینه مواقع بحرانی کسی توقع جدی بودن ازت نداره کلا کسی جدی بودنمو دوست نداره و وقتی جدی میشم که خیلیم بد میشم بقیه خوششون نمیاد.

بماند دوست نداشتم آخرای دانشجوییم اینطوری بگذره و یسری قضایا پیش بیاد  ولی خوب پیش اومده و باید تحملش کنم و خوب دارم میکنم چه خوب گاهی و چه بد و افتضاح  و سعی میکنم رو جنبه های مثبتش تمرکز کنم تا حالم بد نشه و کارامو ادامه بدم ولی خوب گاهی بد میشم متاسفانه .حقیقتا با اینکه زیاد با اینجا خو گرفتم ولی دیگه ادامه دار بودنشو دوست ندارم این فضا و روابطش و حسای دروغی که بین همس داره اذیتم میکنه هر روز بیشتر از دیروز البته خودمم مقصرم . با همه این اوصاف تمام سعیمو میکنم به بهترین نحو تمومش کنم و از فرصتام استفاده کنم و فرصتای جدیدی برای خودم بسازم . یه حرف خوبی بود میگفت همه آدما از خدا میخوان آدمای خوبی سر راهشون باشه ولی آیا از خودشون تا حالا پرسیدن که خودشون آدم خوبی سر راه بقیه هستن یا نه ؟! این اصل زندگی منه و همیشه به خودم یاد آوریش میکنم . بقیش خدا بزرگه .

شدیدا به یه مسافرت یا یه حال خوب  نیاز دارم برم یجای دور انشالله موقع مناسبش برسه بتونم برم و یه ریکاوری اساسی بکنم که خیلی نیاز دارم.

این روزا پام درد میکنه  توی ورزش کردنم اختلال دارم با تحقیق مختصری که کردم عارضه اسنپینگ هیپ هست که تاندونا میرن روی سر استخوان ران و هنگام حرکت صدا میدن و در طول زمان با شدت گرفتن فعالیت ها این تاندون التهاب پیدا میکنه و دردناک میشه مثل الان من و نیاز به استراحت داره تا خوب بشه سعیم تو کلاس فوتبالم این بود که زیاد فشار نیارم و باعث میشه اسکل به نظر بیام توی بازی کردن که بعلاوه کفش نداشتن این موضوع تشدید هم شده.

دیگه تقریبا آبان هم تموم شده و یکم دیگه پول میاد به حسابم پولی که نیومده رفته این ماه خیلی کار دارم و هزینه هام خیلی زیاده خدا بخیر کنه چون آخرای آبان دیگه ته جیبم شیپیش گرفته .

فردا امتحان سنجش و مدیریت دارم و هیچی نخوندم براش الان اومدم کتابخونه یکم بخونم حداقل سنجش برای کنکور مهمه ولی هنوز شروعش نکردم ولی مدیریت برام مهم نیست فقط پاس بشم بسه در هر دو حال فردا سنجش مهم تره برام و امروز سعی میکنم خوب بخونمش.

 

به امید کسی که عاشقرینمونه ♥️

۰ نظر ۲۹ آبان ۰۲ ، ۱۴:۰۸
بید مجنون

دیروز بعد از قدم زدن دور پارک ملت اومدم دانشگاه و یه راست رفتم باشگاه و تمرین پا داشتم ، سنگین زدم و امروز واقعا پاهام گرفتس و درد دارن خیلی سخت و هزینه میخواد بدنسازی الان دو ماهی میشه دارم پیوسته میرم و در کل نزدیک ۳ ماهه امسال دارم میرم و خوب تغییر ظاهری تقریبا هیچی نبوده ولی بدنم قوی تر شده ادامه میدم با اینکه خیلی سخته هم از لحاظ مالی هم وقت هم درد ولی برام لذت بخشه .

امروز با بچه ها یه برنامه مسافرت برای بعد کنکور ارشد ریختیم بریم جنوب سمت چابهار ولی خوب تا اون موقع خدا بزرگه ولی خوب میشه اگه جور بشه . الانم سالن مطالعم و یه فصل باید حرکات اصلاحی بخونم ولی چون درد دارم زیاد تمرکز ندارم ولی خوب باید ادامه داد حتی با درد ...(سس ماستِ موسیر)

 

به امید خدایی که عاشق همه بنده هاشه حتی اگه بنده هاش نفهمن اینو♥️

۰ نظر ۲۶ آبان ۰۲ ، ۱۸:۱۰
بید مجنون

امروز ساعت ۵.۲۰ بیدار شدم خیلی حس خوبیه صبح زود پا شدن ولی چون دیشب ساعت ۱۲.۳۰ خوابیدم تمرکز نداشتم زیاد و برای اینکه دیروز تمرین سنگین داشتم بدنم به خواب بیشتری برای ریکاوری نیاز داشت پس خیلی صادقانه خوابیدم . یه حس آرامشی دارم امروز شاید از روتینیه که این هفته داشتم و از خودم راضی بودم . بعد ناهار یکم درس خوندم و چون این هفته زیاد بیرون نرفته بودم تنهایی شال و کلاه کردم بیام پارک ملت راه برم و پادکست گوش بدم و خوب ترکیب جذابی بود برام : پیاده روی + پادکست . البته که هوای مشهد افتضاح بود و توی پارک ملت انقدر دود میکنن سیگار و علف که انگار تو هم کشیدی ولی خوب نسبت به شرایط خوب بود

این هفته برای من تا اینجای کار هفته خوبی بود شکر خدا انشالله ادامه پیدا کنه .

۰ نظر ۲۵ آبان ۰۲ ، ۱۶:۱۴
بید مجنون

کینه ای بودن ، حذف کردن ، قهر کردن ، فراموش کردن و... این کلمات ذهنمو درگیر کردن یه مدتیه بیشتر از همه اینا قهر کردن رو دارم نمیدونم چقدر به این برمیگرده که کینه ای بودن ولی من چیزی که از خودم میدونم کینه ای نیستن راستش خیلیا بودن در حقم به تعبیر خودم بد کردن ولی هیچ وقت تلافی نکردم یا حتی یادم رفته مگه چی بشه بخام تلافی کنم شایدم از رو شوخی بخوام مثلا بفهمونم با طعنه که اون کارش ناراحتم کرده ولی اینکه بشینم نقشه بکشم نه. ولی قهر کردن و نادیده گرفتن از اول توم بوده قبلنا با رفیقام که بحث و دعوام میشد و تقصیر اونا بود و قانع نمیشدن یا خودشونو میزدن به اون راه بدترین کارم این بود که دیگه اصلا اصلا نه بیرون رفتنی بود نه حرفی نه نگاهی تهش به سلام و خداحافظ و این قضیه تو بچگی باعث میشد هم خودم اذیت بشم هم طرف مقابلم ولی کوتاه نمیومدم تا طرفم متوجه اشتباهش بشه اگرم نشد برام مهم نبود معمولا حذف میشدیم از زندگی همدیگه خیلی کم تا به امروز موندیم از بچگی ولی خوب همینایی هم که موندیم میدونن خط قرمزام چیه .

فقط یبار من کوتاه اومدم سر قهرم با اینکه واقعا تقصیر منم نبود اونم بخواطر خانوادم بود و رابطم با برادرم که آشتی کردیم .

میدونم اخلاق خیلییی بدیه ولی واقعا تا به نهایت تحملم نرسه و واقعا اذیت نشم نمیکنم این کارو اگه هم بکنم تا یه مدت طولانی بسته به اهمیت اون شخص اذیت میشم و بعدش فقط خاطرات میمونن . شاید یه نوع بی احترامی به خودمه اگه الکی اشتباهات دیگران رو ببخشم و بهش این اجازه رو دادم که دوباره اون کارو تکرار کنن و شاید برای همینه کوتاه نمیام.کینه ای هم نیستم که کشش بدم فقط میخوام طرف مقابلم بدونه که چیکار کرده همین . نمیدونم بیجاست یا کار بچگانه ایه ولی دارمش شدید طرفک میخواد هرکسی باشه

 

به هر حال تو زندگی ، همه آدما همیشگی نیستن اونایی که همراهت خواهند موند ،دوست دارند و بهت احترام میزارن میان و حرف میزنن تا مشکلات رو بر طرف کنن حتی بیان قانعم کنن که اشتباه از من بوده و اصلا دارم اشتباه فکر میکنم هرچییی .

شاکرم که این خصوصیت رو داشتم نسبت به بقیه که حالا انتظار همچین احترامی رو داشته باشم و گرنه همون بهتر که اون رابطه دیگه ادامه پیدا نکنه. توی این مورد هرچی سنم میره بالاتر سختگیر تر میشم توی انتخاب روابطم و ادامه دادناش .

 

به امید خدا اینکه هرکی باهات قهر میکنه خدا نکنه که تو نفهمی غرق میشی.

​​​​​​

 

۰ نظر ۲۰ آبان ۰۲ ، ۰۰:۴۴
بید مجنون

تو خودت معنی و مفهوم منی 
من چه یابم که تو خود قربت و معشوق منی


جان من بودی و هستی چه ز من میخواهند
تو به شب های سیاه ماه پر از نور منی


مست تصویر تو من در همه وقت بال زدم
تن رنجور مرا بین که تو خود مرهم دردان منی


شور عشت به دلم افتادو شهره شدم
تو در این در به دری آتش سرمای منی


شکوه از دوری تو گرگ بیابانم کرد 
شاکی از عشق نیام روح به این جان منی


فاسد شده آبی که بود ساکن مرداب
جنبان شده عشقت به دلم موج به دریای منی


گر تو باشی ساقی میخانه ام ای ساقیا
طلب می به خطاست چون می مادام منی


بر لب جویی که آبش سان عمر میگذرد
تن من گر که شود پیر تو اکسیر منی


چشم آرام تو آرامشم از من بگرفت
دل من پر ز هیاهو که تو طوفان منی


نقش آن صورت تو مثل به رویای من است
طرح نقاشی من باش که تو زیبای منی


به خیال و به توهم یا به هستی و حقیقت 
شاکر لطف خدایم که تو دنیای منی

 

بی وزن ، بی قافیه ولی دلی و قدیمی....

۰ نظر ۱۳ آبان ۰۲ ، ۲۱:۱۶
بید مجنون

این یک هفته ای که گذشت رو فقط زبان خوندم یجورایی روتین شده برام زبان خوندم و از این لحاظ از خودم راضیم ولی اصلا برای اون هدفی که داشتم خوب درس نخوندم . راستش خیلی به اون قضیه ۴ سال تعهد خدمتی اضافه ای که برای ارشد خوندن باید به آموزش پرورش بدم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که فرهیخته شدن ارزشش برام بیشتره اینکه سطح علم و دانشم بره بالاتر اگه قرار باشه تعهد نداشته باشم هم دوست دارم دانش و سواد داشته باشم نمیخوام با این فکر درس نخونم و تنبلی کنم و بگم من که بخواطر تعهد نخوندم پس باید خیلی بیشتر تلاش کنم اینبار رو کوتاه نمیام

بعد ارشد هم دنبال عشق و علاقه خودم میرم و پول در اووردن ولی دیگه نمیخوام باقی هفته هامو مثل این هفته بگذرونم .

 

به امید خدایی که هوامو داره حتی وقتی خودم به خودم حواسم نیست♥️

۰ نظر ۱۳ آبان ۰۲ ، ۰۰:۲۴
بید مجنون

این می چرا بر جان ما وامانده است تاثیر را
خمار را پیش آورید تا سر دهد تقصیر را


گوید که می مستت کند اما نه وقتی آتشی
گر عشق بر جانت فتاد باید که آتش سر کشی


می را نباشد مزه ای وقتی لبش شیرین تر است
عذرش بجا بود ساقی ام او از میم سنگین تر است

۰ نظر ۱۱ آبان ۰۲ ، ۰۱:۳۴
بید مجنون

دل بر بند شده ام را تو به عشق مبتلا کن
غُل منطقم تو بشکن جان عاشقم رها کن


به میان این هیاهو تو بیا و جراتم باش 
روح خسته سیاهم تو به عشق با صفا کن


 باعث نوشتنم شو تا که شورم را ببینی
مرد مغرور خودت را ز غرور خود جدا کن


مست تنهایی خویشم تو مسیر تازه ام باش
با خرابه های  قلبم خانه ای تازه بنا کن 


گرچه عالم رفتنی بود تو دلیل بودنم شو
با تمام مهر خود باز ، حق قلبت را ادا کن

 

مسیر تازه ام باش...

۰ نظر ۱۰ آبان ۰۲ ، ۰۰:۴۲
بید مجنون