من 1
آخرین روزهای تعطیلات نورورزه .
چند روز دیگه برمیگردم به مشهد احتمالا زود تر از بقیه دوستان . من یکی از کسایی هستم که اولین نفر میرم مشهد و آخرین نفر هم برمیگردم خونه امسال منو چند نفر دیگه از دوستان جز آخرین نفرایی بودیم که رفتیم شهرامون و تقریبا دانشگاه خالی شده بود . خیلیا دوست ندارن بمونن تو دانشگاه حالا علل مختلفی داره از متاهلی بگیر تا اینکه از دانشگاه متنفرن و میخوان زود برگردن خونه . برای من اما دانشگاه به عنوان یه چالش زود گذره نه اینکه همش بهم خوش بگذره نه ، اتفاقا نه خواب درست حسابی داری نه خورد و خوراک مناسبی ولی خیلی این حس استقلالی یا بهتره بگم وابسته نبودنه که بهم میده رو دوست دارم سخته ولی دوسش دارم .میتونم با یه کارت واحد کلی مسیر رو برم و بگردم. حتی تنهایی!!! آدما رو ببینم محله هارو ببینم و کلی چیز جدید یاد بگیرم که برام جالبه و سال دیگه هم این فرصت تموم میشه و دوست دارم وقتی پنج سال بعدش برمیگردم به این دوره نگاه میکنم کلی کار یادم بیاد که گرچه خفن نیستن ولی خیالم راحت باشه که اون موقع تا جایی که میتونستم از فرصت هام استفاده کردم .
و اما بعد ( چه جمله با حالی ) امروز داشتم مطالبی که تو وبلاگ گذاشتم رو میخوندم . دیدم با نوشته هام در مقایسه با رفتارم چقدر خطرناکن و اگه کسی منو نشانسه فکر میکنه که واو چقدر این آدم مذهبیه و اعتقاداتش قویه و منو رفتارمو مبنای اون اعتقاداتم بزاره که خوب من قطعا نماینده خوبی برای اعتقاداتم نیستم. متنایی که این چند وقته توی وبلاگ گذاشتم چیزایی بوده که بر اساس مطالعاتم بهش رسیدم و دیدم چقدر خفن و منطقیه و دارم سعی میکنم که در حد توانم رفتار بدمو مثل دروغ گفتن ، نگاه کردن و خیلی چیزای دیگه رو تو خودم اصلاح کنم و این به این معنا نیست که چقدر خوبم و مذهبی(به اون مفهومی که تو ذهن خیلیا اینروزا شکل میگیره) نه اتفاقا من دوست دارم کارایی رو بکنم که منافاتی با خودم بودن نداشته باشه بلکه خودمو ارتقا بده دوست ندارم مثل کسی باشم و ادای کسی رو دربیارم . من هنوز همونیم که رپ گوش میده تو جمع تا جایی که میتونه میخنده و میخندونه و بعضی وقتا فحش میده ، تیپ لش میزنه و با دوستاش تو یه مکان تفریحی با آهنگ بلند میرقصه و خیلی از کارایی که با مطالبی که توی وبلاگ گذاشتم متفاوته . اینو بعد از اینکه خودم مطالبو خوندم فهمیدم که چقدر میتونه رو دید بقیه نسبت به من تاثیر بزاره.
میدونین یه نوع ضد حال هست که خیلی بده ، اینکه یکی بیاد از یه نفر دیگه چیزی تو ذهن خودش بسازه که اون شخص با اون فرق داشته باشه و وقتی میره نزدیک اون شخص میبینه عهههه این که اون نیست و خوب زد حال بدی میخوره . دیدم که حتی بعضی از این موارد به تنفر ختم میشه مثل خیلی از طلاقایی که اتفاق میوفته .
از همین جا از همه کسایی این مطلب رو میخونن خواهش میکنم از کسی چیزی تو ذهنتون نسازین که نیست . کسی مسئول چیزی که ما ازش تو ذهنمون ساختیم نیست.البته که خودم اینکارو کردم و ضربشو خوردم و ضربه زدم شاید .
به امید خدایی که هوامونو داره حتی وقتی خودمون هوای خودمونو نداریم.
گفتی تیپ لش یاد یکی افتادم. دوس دارم یه مشت بخوابونم دهنت 😂😂
آخه دانشگاه رفتن با اتوبوس چه حس استقلالی داره... استقلال یعنی جیب پر پول... البته شابد این جمله به مذاق عده ای خوش نیاد...