حوض خون
کتابی که از یه زاویه دیگه به دفاع مقدس نگاه میکرد و حقیقتا نگاه جذابی بود . از نگاه 64 تا از خانومایی بوده که زمان جنگ تو پشت جبهه لباسای خونی رزمنده هارو میشستند و تو شرایط جنگی تو شهری که مدام بمباران میشده زندگی میکردن و همه طور ادمی اونجا خدمت کرده بود و هرکدوم با تمام مشکلات شخصی که داشتن ولی از یه جذبه فوق العاده به اون کار حرف میزدن که برای من جذاب بود که زنا توی اسلام توی جنگ چه نقش مهم و حیاتی میتونن اجرا کنن و اصلا زنا چقدر مهمن . یه حرف قشنگی که شنیدم تو سفری که داشتم این بود که اگه یه نفر یبار میره و شهید میشه زنا میتونن چندین بار شهید بشن فک کن یکی پسری که حاضره خار بره تو چشش ولی تو پای اون نره رو میفرسته تو راه دفاع از کشور و آرمان هاش تیکه پاره بشه این شاید اگه کسی این عشق رو درک نکرده باشه میگه این دیوانگیه ولی واقعا اینا عاشقن و این مهرو محبت تو دلشون خونه کرده البته که این کار براشون سخته مثل اون خانوم آخری که واقعا عاشق پسرش بود و خودشم بعد شهادتش تا آخرش میمونه تو رختشوی خانه .
از وقتی شروع به خوندن این کتاب کردم خیلی دوست داشتم برم اندیمشک که البته خیلی طول نکشید ولی همونطور که تو مطلب قبل گفتم رفتم و به تعبیر خودم به نظرم دعوت شدم و خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاد چون خیلی با دید بازتری نسبت به قبل رفتم و حقیقتا با چیزی که تو ذهنم بود خیلی فرق داشت و خیلی خوشگل بود اندیمشک . انشالله باز در آینده برم بیشتر بگردم اگه وقت شد و قسمت شد.کاش یکی دیگه هم که اسمشو الان نمیگم دعوتم کنه.
نمیدونم چندمین کتابی بود که خوندم ولی بازم کمه ولی نمیخوام تک بعدی بشه مطالعاتم و میخوام یه کار جدید رو تو دانشگاه در راستای همون هدف بستان بزنه انجام بدم به کمک و همراهی دوستان برای مطالعه کتاب مرتبط با رشتم ولی قطعا مطالعه در این مورد رو هم ادامه میدم چون در اگه هرچی کتاب بخونی کمه ولی در این موضوع باز هرچی کتاب بخونی بازم کمتره. امیدوارم بتونم موازی با هم علمم و شعورم رو بالا ببرم .
نزدیک عیده و اومدم خونه تا به خونه تکونی تا جایی که میتونم کمک کنم و برگردم امروز مشهد چون تا عید نمیتونم با مربیگری هایی که ثبت نام کردم برگردم خونه احتمالا.