تروما
ترس عامل بقای آدمه فکر کن مثلا یه ادم از یه خرس گریزلی نمیترسید و میگفت نه من باهاش مبارزه میکنم با دست خالی چون شجاعم و قوی خرسه هم میگرفت قشنگ پارش میکرد و به احتمال زیاد نسلش منقرض میشد ولی خوب بر اساس یه اصل عقلانی از این کار انسان عقلمند دوری میکنه ولی فکر کن برسه به یه جایی که درگیری با نه حالا یه خرس گریزلی ولی یه موقعیت خطرناک پیش بیاد که قضیه مرگ و زندگیه یا بحث عزت و ذلته اینجا ترسیدن نیست اسمش من اسمشو میزارم بزدلی نتیجه مهم نیست مهم اینه این رویارویی بایددد اتفاق بیوفته ولی نه با بی عقلی و نترسیدن بلکه با فکر و حوصله باید این اتفاق بیوفته و رویا رویی انجام بشه اینجاست که تو شجاعی اینجاست که جنگیدن مقدسه
یادمه بچه که بودم یه تصادف وحشتناک دیدم از نزدیک و به قول باکلاسای امروزی یه ترومایی شکل گرفت در من که از رانندگی میترسیدم همیشه . تو فکر کن تو خانواده من یه تعداد زیادی راننده سنگین هستن اعم از برادرا و پدرم که از سن خیلی کم مثلا ابتدایی میشستن پشت ماشین ولی من نه و این همیشه یه نقص بوده برام مثلا برای منی که ۱۹ سالگی رفتم برای گواهینامه اونم به زور ترشیده محسوب میشدم برای این کار و این کار برام عذاب آور بود خیلی زیادم میترسدم ازش ولی تمام سعیم این بود بزدل نباشم کم نیارم و انجامش بدم . هنوز هم تو رانندگی خوب نیستم ولی به خودم افتخار میکنم که بزدل نیستم .
به امید خدایی که حامی و پشتیبانته حتی وقتی خودت به خودت حواست نیست ازش میخوام مراقبمون باشه مثل همیشه