بی صاحب
جمعه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۳، ۰۳:۰۰ ق.ظ
چشمان مغرور تورا این عشق رسوا میکند
این قلب ناقابل تورا یک روز شیدا میکند
میجویمت در راه عشق صدبار من یکبار تو
آیین این دلدادگی روزی چه غوغا میکند
میترسم از پرواز من اما اگر بالم دهی
این مرد ناکامل تورا در اوج پیدا میکند
از تو نوشتن کار من اما تو گویا اُملی
این شعر هم بی صاحب است شاعر حاشا میکند
این بیت آخرش دیگه حوصلم نکشید تو کاراکتری که خودمو جاش گذاشتم دیدم خیلی داره ناز میکشه دور از عدالته بزار عصبیش کنم یکم معشوقش بفهمه دنیا دست کیه اُملل خان😂😂 نا گفته نماند فی البداهه نویسیه و کلی ایراد داره ولی خوب ......🤪
۰۳/۰۶/۱۶