روز لعنتی
به قول پادکست رختکن بازنده ها بلاخره یه روز اون اتفاق لعنتی میوفته و ما هم میتونیم . برای من اما نمیدونم اون روز لعنتی کی قراره برسه ولی تا اون روز میخوام به اون روز لعنتی فکر کنم ، براش تلاش کنم ، ازش بنویسم ، به بقیه بگم ازش و امیدمو برای رسیدن بهش از دست ندم . بعضی چیزا وقتی زیاد تکرار بشن و به شکست برسن یجورایی تلاش کردن دوباره براشون میشه یکی از دردناکترین کارا واز بیرون میشه مضحک ، نمیخوام بگم مهم نیست نظر بقیه ولی آدم باید دنبال چیزایی باشه واقعا میتونن مهم باشن و همه این حرفا رو باید از فیلترای خودش بگذرونه نه اینکه نادیده بگیرتشون بلکه باید به کاری که میکنه ایمان داشته باشه و سعی کنه تمرکز داشته باشه روش.
میدونی به شدت به این اعتقاد دارم که سفره خدا بزرگ و بی انتهاس میشه بدون اینکه منتی داشته باشی اگه گرسنته یعنی خودت سو هاضمه داری و مشکل از خودته باید خودت رو درمان کنی به هر سختی که هست و بتونی از این سفره استفاده کنی.
خیلی از چیزایی که تا الان ساختمو زیادی برای خودم بزرگ کردم و مطمئنم به این تجربه نیاز داشتم که خدا گذاشتم توی این راه و از این به بعد باید حواسم بیشتر باشه به همه چیز . ولی باید قبول کنم که حذف کردن خیلی چیزا سخته ولی نیازه بع عبارتی تا از دست ندی نمیتونی به دست بیاری . قراره خیلیا ازم ناراحت بشن میدونم از الان ....