23 سالگی
هیجدهمه و شدم ۲۳ ساله . ساعت ۴ صبحه و من بیدارم چند روز دیگه ارشد دارم و تقریبا امیدی نیست بهش چون نخوندم اونطوری که باید . ۲۳ سالمه یسری چیزا تو زندگیم دارن جدی میشن که من هنوز شوخیشون میگیرم . امسال امیدوارم بتونم کارایی که چند ساله دنبالشم رو بکنم و پاشون واستم . باید حواسمو جمع کنم . دوست دارم شعرای قشنگتری بنویسم امسال ، یه عالمه فیلم خوشگل و خفن بسازم ، مسافرت برم ، ورزش کنم ، با آدمای خفن ارتباط بگیرم و تو تیمای خفن باشم و پایه های یه تیم خفن برای خودمو درست کنم. دوست دارم معلم خوبی بشم و کارای جدید بکنم و شاگردامو به سطح بالا برسونم . امیدوارم ۲۳ سالگی با همه حوادث و اتفاقای خوب و بدی که برام قراره پیش بیاد اگه خدا خواست و زنده بودم پر آرامش باشم و بتونم به بقیه آرامش بدم . امیدوارم طوری زندگی کنم که توی ۲۴ سالگیم وقتی دارم این متنو میخونم بگم پسر تو تلاشتو کردی . دوست دارم انقدر نترسم و به خودم و این کمالگرایی درونم اجازه ندم که نزارن کارای خفنی که تو سرمه رو شروع کتم . امیدوارم تو ۲۳ سالگی تو مسیر رویاهام باشم و قدمای بزرگی بردارم مثل اولین قدم . به خدا اعتماد داشته باشم و توکلم بهش باشه و از هیچکس بغیر خودش نترسم . امیدوارم کلی کتاب خفن بخونم و مهارت های تازه و چیزای تازه یاد بگیرم . تجهیزاتمو بتونم ارتقا بدم و تجهیزات جدید بگیرم و کانتنت خفن بسازم . امیدوارم دوست خفن پیدا کنم تو راه خودم . امیدوارم این روزای آخر منتهی به ارشد بتونم یه جمع بندی درست حسابی بکنم و بتونم ادامه تحصیل بدم . نسبت به خودم مهربون تر باشم .زندگی ما انتخاب های ماست و در آخر عقل ما آدما اندازه لطف و کرمی که خدا میتونه نسبت بهمون داشته باشه نیست که بفهمیم چی به چیه ازش میخوام جدای از چیزایی که گفتم لیاقتمو بتونم ببرم بالا و خدا ببینم چی میخواد بهم بده چون مطمئنم اون بهترینا رو میخواد برام. و شعور درک و شکرش رو داشته باشم و خدا و خودمو گم نکنم. خدا رو چه دیدی شاید سال دیگه سرنوشت بردم جایی که خودم تصورشم نداشتم و کلی کارای خفن کردم . حال امسالم هر چی که هست مهم ترین دارایی و خوشبختیم یعنی همین که امید دارم...
به امید خدایی که مصلحتت رو بهتر از مغز کوچیکت میدونه اگه بهش اعتماد کنی ♥️