وضعیت 12
شب چله آخری که تو دانشگاه فرهنگیانم کنار بچه های دانشگاه و سال دیگه هیچکس معلوم نیست کجاست و سرنوشتش چیه ولی از صمیم قلب براشون بهترینا رو میخوام.
امشب رفتیم با یزدان قدیری بیرون و دور زدیم و بعدش یسری میوه و مخلفات دنگی خریدیم تا با بچه ها یلدا رو بسر کنیم مطمئن بودم با وجود حسن زمندی و هم اتاقیاش هرچی خریدیم باید بترکه تو سالن و خوب همینم شد همه رو تقریبا زدن تو سر و صورت هم خیلی خندیدم و تهش کل سالن و جارو زدیم و طی کشیدیم منم از کل روند فیلم گرفتم .شکر که این دلخوشیا رو دارم اینکه میتونم کنار بقیه خوش باشم بین این همه دغدغه میتونم جایی برای شادی و خنده داشته باشم . بین خانواده و اینجا چون سال آخری بود که دانشگاه بودم و بچه های شهرستان های دور گفتن بمونم نرفتم خونه و پیش هم موندیم .
ذهنم آشفتس از اتفاقات امسال و خیلی زود رنج شدم و خوب افرادی که بهم نزدیک بودن اینو تحمل نکردن و خوب حقم دارن . من معذرت خواهی کردم از همه شون و هنوز دوسشون دارم ولی ترجیحم راحتی و خوشحالی کساییه که دوستشون دارم حای اگه قرار باشه ازشون دور باشم تا خوشحال باشن اینجوری حال منم بهتره هیچ وقت دوست نداشتم جوری رفتار کنم کسی پیشم معذب باشه و خوب شاید همین اشتباه بوده .
بگذریم جای درد و دل نیست میگذره همه چی و امشبم شب خوشی بود پس یلدا مبارک به امید روزای بهتر واسه هممون