وضعیت 10
نمیدونم . چرا بیشتر نوشته هامو با نمیدونم شروع میکنم ؟!!. بگذریم. میخواستم راجب قضاوت کردن و پشت کسی حرف زدن بنویسم نمیتونم بگم من پشت کسی حرف نزدم یا قضاوت نکردم ولی هیچ وقت انقدر تیز و برنده نبودم نسبت به کسی که بعضی آدما نسبت به هم هستن و هر نقدی و هر قضاوت احمقانه ای رو بیان میکنن واقعا حالم رو بد میکنه نه اینکه صرفا برای خودم باشه حتی برای بقیه دوست ندارم انقدرر تیزززز باشم . البته که بوده زدن حرفایی راجبم و به گوشم رسیده و هیچ وقت نتونستم فراموشش کنم و ضربه بدی بوده از آدمایی که یه وقتایی اجازه دادم نزذیکم باشن و اشتباه بوده یا حتی افرادی که منو نمیشناختن و جرات حرف زدن اونم انقدر تیز و قاطع رو داشتن راجبم.
عجیبه چیزی نموندن ۲۳ ساله بشم و خوب همین چیزاس که باعث تفاوتت با سالای قبلت میشه و این دردا و سختیاس که باعث تراشیده شدن و فرم گرفتنت تو زندگی میشه .
شاکرم مثل همیشه شاکر خدای خودم که هوامو داشت اینجور مواقع بهم یجورایی فهموند که عاشقمه حتی وقتی خودم خالی شدم از حرفای بقیه.