شب نوشت 2
جمعه, ۱۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۰۶ ق.ظ
ماه شبی برای ما بی تو چرا سحر شود
شب به سکوت خود بماند تا که ز تو خبر شود
مست نگاه خود بکن این دل بی قرار را
تا که در این در به دری معجزه ای دگر شود
منطق و عشق من تویی ای تو تمام جان من
کاش که با آمدنت عشق تو معتبر شود
خیره به چشمان تو من گوهر عشق دیده ام
شاعرم و نوشتنت به دفترم شکر شود
در همه جا تویی و ما چگونه منکرت شویم
فکر و خیال بودنت قاتل این بشر شود
باز شب به سحر آمد و من بر سر دفتر بیداااار
دروغ چرا
البته یه فکری زده بود به سرم اینو قبلا نوشتم 😂😂
۰۲/۰۴/۱۶
شعر از خودتونه؟ زیبا بود.