توجیه کردن
یه موضوع جالبی که بهش پی بردم در خصوص خودم عادی شدن زنگ آلارم گوشی برای بیدار شدن صبحام بود. چی میشه که یه زنگ با اون صدای کریحش برام عادی شده و هیچ واکنشی بهش نشون نمیدم حتی وقتایی که زیادم خسته نیستم . روزای اول که آلارم رو با یه صدا سر راس اون ساعت تنظیم میکنی این طوری نیست حتما برای شما پیش اومده ولی خوب اگه مجبور نباشی پاشی یا بشه پیچوند مثلا کلاسو . اول که پا میشی بعد از اینکه هنوز مست خوابی تو ذهنت داری توجیه میکنی که بابا این که ضروری نیست بزار بخوابم بعد که پاشدم با انرژی بیشتری ادامه میدم ، بزار بخوابم بابا یه روزه کلاسو میپیچونم میگم بچه ها بگن مریض بود نتونست بیاد سر کلاس بجایی بر نمیخوره که ، بزار بخوابم این همه بقیه بچه ها غیبت میکنن منم روش این استاده سخت گیر نیست درسو بخواطر غیبت حذف نمیکنه و الا ماشالله از این جمله ها رو تو کسری از ثانیه مغزت میگه بهت تا بخوابی آخر سر هم اگه موفق نشه میگه ببین خوب باشه پاشو ولی یکم چشماتو ببند تا گرم بشه و بعدش پاشو این تیر آخر رو که میزنه اگه بخوابی نود درصد مواقع دیگه رفتی که رفتی تمومه .
داشتم راجب این موضوع فکر میکردم که فهمیدم این مغز چقدر اینجا دوستیش دوستی خاله خرسس چقدر برنامه هامونو سر این توجیه کردناش به باد داده نه فقط تو این موضوع خواب بلکه بقیه موضوعا مثلا اینستا گردی و وقت رو تلف کردن که میاد میگه حالا ده دقیقه اینجا نشستن که به جایی بر نمیخوره ولی یهو میای میبینی کل روزت سر حرفای بیخود و اینستا گردی و از این پیج به اون پیج رفته به باد فنا و همینطور هفته ، ماه ، سال و.... یهو میای به خودت میبینی که شده 30 یا 40 و تو با خودت میگی کی اینطوری شد کی رسیدم اینجا چیکار کردم و چون هیچ کاری نکردی همه اعتماد به نفست به باد فنا میره و همینطوری ادامش میدی تا بمیری.
تازه فقط هم این وقت تلف کردنه یا خواب نیست این دوستی خاله خرسه مغز خیلی خطرناک تر این حرفاس سر اینکه یه کار اشتباه رو انجام بدی یا ندی این گناه رو انجام بدی یا ندی یا اینکه اگه ذهنت آماده انجام یه کار بزرگ باشه چقدر برات توجیه میاره که تو آماده این کار نیستی و این کار برای تو نیست یا از تو دیگه گذشته این کار رو انجام دادن یا اینکه مردم چی میگن و صدها (( یا )) دیگه تا منصرفت کنه. البته قبل هر کار باید به همه جنبشه هاش فکر کرده باشی و وقتی شروع کردی دیگه مجال فکر کردن راجب اصل موضوع رو برای توجیه های بی منطقی که میخواد مانع انجام دادن کار باشه نیست مگه این که حین کار متوجه جنبه هایی از کار شده باشی که به یقین برسی که این کار واقعا مضر و بی فایدس برای خودت و برای بقیه که اونجا باید متوقفش کنی البته باید همیشه به مغز سر این قضیه مشکوک بود چه در شروع کار چه در حین چرا که آدم یکی از غریبه میخوره صدتا از خودی این خودی رو من اینجا خود مغز تفسیر میکنم برای این جمله.
چقدر کار و گناه تا اینجا نکردم که بعد بخوام براش توجیه های زشت بیارم این موضوع چند وقته واقعا داره آزارم میده. چون بعد اینکه یه کار اشتباه کردم واقعا دیدم چقدر دارم توجیه های زشت برای قشنگ جلوه دادن یا حتی عادی یا ضروری بودن اون اشتباه میارم و چقدر این موضوع بده چقدر باعث میشه از خودت خدات و خواسته هات دور بشی .
یکی از توجیه هایی که برای خودت و خدا میاری اینه که میای میگی بابا این کارو میکنم و بعد توبه میکنم خدا که میبخشه بابا. آره ولی خوب آدم چقدر میتونه بی معرفت باشه که بخواد سو استفاده کنه از این موضوع چون حتی همینم اگه خدا از دستت ناراحت بشه بخواطر اینه که خیلی خیلی خطرناکه برای خود آدم و من چقدر متوجه این ناراحت شدنه از دست خودم شدم . خوبه که بعضی وقتا زود بخشیده نشی تا بفهمی چه اشتباهی کردی تا بفهمی حتی این زود بخشیده نشدنه هم بخواطر خودته ( همینقدر عاشق ) . شکر
به امید خدایی که هوامونو داره حتی وقتی خودمون هوای خودمونو نداریم حتی وقتی از دستمون ناراحته این واقعا خود عشقه کاش قدرشو بدونیم