جدای از کاغذ و لپ تاپ نوشتن تو گوشیم لذت خودشو داره کلا فرقی نداره نوشتن لذت بخشه .
اومدم پارک ملت قدم بزنم تنها و این دومین باریه که تو پارک ملت با گوشی مینویسم دفعه قبلی تولدم بود چقدر زود گذشت .
امروز از همون صبح که پاشدم میخواستم روزمو پر انرژی شروع کنم و سعیمم کردم ولی بنا به دلایلی دوستان حالشون گرفته بود و در ادامه منم حالم گرفته شد البته کلا تو یه حال ترکیبیم ترکیبی از دلتنگی ، لذت ، آرامش، ترس و.... البته دیشب آبجوش ریخت تو خوابگاه رو پام حس سوزشم بهش اضافه میشه 😅
اگه بخوام تشریحش کنم دلتنگیای پنجشنبه ها برای کسایی که نیستن دلم تنگشون میشه ولی فقط با جمله منم میام پیشتون یه روز خودمو آروم میکنم.
قدم زدن رو دوست دارم و تو روزایی مثل امروز برام لذت بخشه دیدن آدمایی که نمیشناسمشون ، لذت دیدن دختر بچه ای که با پدرش تاتی تاتی راه میره ، پسر بچه ای که باباش براش تازه دوچرخه خریده و با کمکی هایی که به چرخش بستس داره با عشق دوچرخه سواری میکنه ، پیرمرد و پیرزنایی که شاید به گفته دکترشون دارن با شور و حرارت پیاده روی میکنن و یه قیافه بامزه تو هم کشیده گرفتن به خودشون و باز پنگوئنی راه رفتنشون که بماند نمیدونم اینا جالبه و لذت بخشه برام .
یه چیز بامزه ای که هست برای من دیدن این زوج هایی (انشالله که محرمن ) مثل قناری دارن با هم راه میرن خیلی باحالن بعضیاشون.
آهنگ که توی گوشم سنگ قبر آرزو از آرتوش که یه موزیک بک گراند ملو میده بهم تو قدم زدن همه اینا رو دوست دارم.
البته این دید خوب قضیس و گفتن چیزای خوبه وگرنه خوب کیه که ندونه مردم کلی مشکل دارن که کم کم به دسته نا امیدا اضافه میشه.
آخرای ماهه و بی پولی که بنا به دلایلی این ماه خیلی برام حس شد داره بیداد میکنه 😂 نمیدونم غروره یا چی ولی به شدت از اینکه قرض بگیرم یا نسیه متنفرم حتی از خانوادم مگه اینکه دیگه نیاز خیلی زیادی باشه وگرنه تنهایی و تو خوابگاه میگذره . شکر خدا هم حواسش بهم بوده همیشه.
کلا قدم زدن آرامش بخشه برام باز اگه دلم گرفته باشه یا ذهنم درگیر باشه که هیچ یبار یادمه از صب تا غروب ۱۲ کیلومتر پیاده راه رفته بودم تو نیشابور که البته دلیلشم یادم نیست ولی حتما قضیه خیلی پیچیده بوده 😂
به امید خدایی که حواسش بهمون هست حتی وقتایی که خودمون به خودمون حواسمون نیست .♥️