ترس از غرق شدن
آدما تو زندگیشون ترس دارن و بودنشم واقعا نیازه و همین باعث شده نسل بشر منقرض نشه و این ترسا بوده که باعث شده خیلی محتاط تر باشه و جونش خیلی از جاها حفظ بشه کلا یه چیز ذاتیه که درون همه هست به نظرم ولی خوب فک میکنم تو من خیلی این موضوع ریشه دوونده تو بعضی موارد که تا یه جاییش اوکیه ولی بعد از یه جایی نه . مثلا چندتا چیز بوده که میترسیدم ازش همیشه اینکه تو تصادف بمیرم ، اینکه غرق بشم بمیرم ، اینکه آتیش بگیرم . این چندتا ترس همیشه باهام بوده و تا یه جاهایی کمکم کرده مثلا تو رد شدن از خیابون خیلی حواسم هست ولی خوب همون ترس اولیم یعنی مردن تو تصادف اونجایی گندش در اومد که فهمیدم از رانندگی میترسم و سمت ماشین نمیرفتم تا جایی که مجبور نشدم فکر کن داداشم تو 12 یا 13 سالگی ماشین دوست داشت و سوار میشد و من تا 19 سالگی سمت ماشین سوار شدن نمیرفتم و بعد از اون خودم رو مجبور کردم که برم و رانندگی یاد بگیرم و گواهینامه رو بگیرم اونم با هزاران مکافات و بدبختی ولی خوب ادامه دادم و گرفتمش این موضوع برای منی که تو یه خانواده بزرگ شدم که همه عشق ماشینن و راننده سنگین کم نداریم تو خانوادمون یه موضوع خجالت آور بود همیشه ولی خوب نه در حد عالی فعلاااااا ولی خوب در حد معقول که بگم آره یاد دارم گلیم خودمو از آب بکشم بیرون تو این زمینه ولی خوب قطعا مجبورم بهترش کنم چون یه نیاز اساسی تو زندگیمه و خوب فعلا ماشین ندارم که بتونم خودمو ارتقا بدم ولی اگه خدا بخواد و ماشین دار بشم بهتر و بهتر میکنم خودمو انشالله .
ترس دومی که ازش اسم بردم ترس از غرق شدن بود نمیدونم چرا ولی یکی از بزرگترین ترسام مردن تو آب و خفه شدن بود نمیدونم چرا دارمش ولی خیلی بهش فکر میکردم که اگه یه روزه بخوام بمیرم اصلا دوست ندارم اینجوری بمیرم . از قضا خدا زندگیمو یه جوری چیده قربونش برم این ترم یعنی ترم چهار تربیت بدنی شنا داشته باشم و مجبور باشم با این ترسم رو به رو بشم و دقیقا همون مکافاتی که برای یاد گرفتن رانندگی داشتم رو دارم اینجا هم میکشم و اصلا از خودم راضی نیستم و بدیش هم اینه که فردا نه پس فردا امتحانشه چه میشه کرد باید برای مواجه شدن باهاش و حل کردن این موضوع خودمو به خودم و به خدایی که منو گذاشته تو این راه اثبات کنم میرم دنبالش حتی اگه این ترم بیوفتم که خیلی احتمال قوی ای داره ولی خوب ازش دست نمیکشم و میرم دنبالش مهم نیست چقدر میخوام شکست بخورم تو این مسیر و میخوام هزینه بدم سرش که این هزینه هم میخواد پول باشه یا وقتم یا حتی خندیده شدن بهم باشه باییید کنار بیام باهاش میدونی چرا؟ اگه نمیدونستم که ازش میترسم و میگفتم اصلا توش استعداد ندارم مشکلی نبود ولی فک کن الان که این مطلب رو مینویسم و چندسال دیگه اگه عمری باقی باشه و من هنوز شنا یاد نداشته باشم و بخونمش راجب خودم و راهی که اومدم چه فکری میکنم اینکه یه آدم ترسو باقی موندم و ازش فرار کردم یا موندم و ساختمش . پس از افتادن تو درس شنا باکی نیست من ادامه میدم به قول گفتنی
(( به سواره و پیاده تو اگر دمی نبودی بخز از میان طوفان به تنی پر از کبودی ))
که منظور اینه اگه سواره نبودی و حتی پای رفتن هم نداشتی توی طوفان و باد مخالف و با تن کبود بخز و کنار نکش. امیدوارم اگه چند سال دیگه که این متنو میخونم به حرف خودم عمل کرده باشم حداقل تو این زمینه و فکر کن اونروز نشسته باشم و این متنو بخونم و شنام خوب باشه چه اعتماد به نفسی بهم میده انشالله خدا بزرگه و هدفش از اینکه منو تو این راه قرار داده هم اون موقع بیشتر و بهتر برام مشخص شده باشه در هر حال بازم شکرش میکنم مث همیشه .
امشب شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هستش و من بازم خونه نیستم . تو گرماب همه ساله شهادت حضرت فاطمه صبح صبحونه حلیم میدن و من هم تا جایی که تونستم میرفتم و به پخت حلیم در حد توانم کمک میکردم ولی خوب امسال متاسفانه نمیشه و خیلی افسوس داره برام چون حال و هوای اونجا رو سر دیگ با هیچی عوض نمیکنم اونم دیگ برای مهمونای حضرت فاطمه امسال که نشد ولی انشالله بعدا ها جبران کنم و توفیقشو داشته باشم . فردا عوضش میرم حرم با دوستان و انشالله قبول باشه .
به امید خدایی که همیشه حواسش بهمون هست حتی وقتایی که خودمون به خودمون هواسمون نیست.
بسیار عالی
خوبه که عملئش میکنی .
👍